فقط

برای چیدن لبانت پاهایم را بلند میکنم !

هیچ میوه ای انقدر شیرین نیست

ღ

تقدیر من فقط با تک تک بوسه های تو

بر روی پیشانی ام نوشته شده

تو باید باشی تا با لبهایت

آن را برای من رقم بزنی . . .

فقط

برای چیدن لبانت پاهایم را بلند میکنم !

هیچ میوه ای انقدر شیرین نیست

ღ

تقدیر من فقط با تک تک بوسه های تو

بر روی پیشانی ام نوشته شده

تو باید باشی تا با لبهایت

آن را برای من رقم بزنی . . .

مثل این صدا خفـــه کــن ها میمــونه

که میــذارن سر هفـــت تیـــر . . .

خیـــانتـــو میگـــم !!!

بیصـــدا میکشـــتت . . .

.

هرگاه که می خواست برود با شـــکستن چیزی

جلویش را میگــرفتم !

غــرورم شکــست، قــلبم شکــست، بغــضم شکــست ،

دیگر چیزی باقی نمانده ؟!

بسلامت . . . !!!

دوست داشتن را ان رفیق مجازی برایم تعریف میکند..

او که نه با رنگ صدایم اشناس..

نه برق نگاهم ...

و نه گرمی دستانم...

بی هیچ چشمداشتی احوالم را میپرسد

و به انتظار سلام دوباره ام

می نشیند

تا خلوت این دل زنگارگرفته را

با کلمات پراز محبتش بشکند...

او همان است که صدایش با صدای دل خاموشم هم آهنگ است!

دوستش دارم

به اندازه ذره ذره تنهایی ام

و نهایت احساس خشکیده ام ..

او همان است که به دل ساده ام فهماند عشق نه آن برد که میپنداشتم

و دوست داشتن چقدر زیباست!!!

دلایل بودنم را مــــــــرور میکنم !

هر روز از تعدادشان کــــم میشود!

آخرین باری که شمردمشان

تنها یک دلیل برایم مانده بود..!

آنهـــــــم دیدن تو بود !!

غرق شدیم . .

پر کردن جای خالیش با آدمها

،
حکایت پر کردن گودال با تکه ایی یخ است

هرکدام در من،اندکی بعد آب می شوند !

جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی تا آدم گاهی آنجا جان بدهد…

مثلا آغوش تو!

در قبرم هستم… خوابیده ام به پهلوی راست، گوش چسبانده ام به خاک، منتظر شنیدن گام هایت…

فاتحه بهانه است… فقط بیا…

برگــــــرد . . از اول بــــرو

چـــشمانــــم پـــر از اشــــک بود

واضـــــح ندیــــدمـــــت . . !