::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


«12
hani
آفلاین



ارسال‌ها: 127
عضویت: 28 /6 /1392
تشکر کرده: 24
تشکر شده: 67
ﻓﺪﺍ ﺷﺪن ﺑﺮﺍی ﭼﺸﻤﻬﺎیی که …
RE : 21

ﻧﻤﯿﺩﺍﻧم ﭼﺸﻤﺎﻧت ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼه ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﻭقتی ﮐه ﻧﮕﺎﻫم …

ﻣﯿﮑﻨی ﭼﻨﺎن ﺩﻟم ﺍﺯ ﺷﯿﻄﻨت ﻧﮕﺎﻫت …

ﻣﯿﻠﺮﺯﺩ ﮐه ﺣس ﻣﯿﮑﻨم ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎست …

ﻓﺪﺍ ﺷﺪن ﺑﺮﺍی ﭼﺸﻤﻬﺎیی که …

تمام دنیاست …

دوشنبه 30 تیر 1393 - 17:02
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
ma2ta
آفلاین



ارسال‌ها: 90
عضویت: 30 /4 /1393
تشکر کرده: 29
تشکر شده: 38
لبخـــندمـــ را بریـ ــ ــدم
RE : 22

خــانـــــوم شــماره بـدم؟؟؟

خــانـوم خــوشـگِله برسونمت؟؟؟

خـوشـگـلـه چـن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟

ایـنها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!بیچــاره اصــلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شـــدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود وبه محـــل زندگیش بازگردد.

به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت شـاید می خواست گـــلــه کند از وضعیت آن شهرِ لعنتی دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...دردش گفتنی نبود....!!! رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شد و کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!!

خـدایـا کـمکـم کـن...

چـند ساعـت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...خانوم!خانوم! پاشو سر راه نـشـسـتـی!!! مردم می خوان زیارت کنن!!!دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود رابه خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...

امــــا...امــا انگار چیزی شده بود...

دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!انگار نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!!!احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!! فکر کرد شاید اشتباه میکند!!! اما اینطور نبود!یک لحظه به خود آمد...

دید چـــادر امامــزاده را سر جـــایــش نگذاشته..

شنبه 04 مرداد 1393 - 14:25
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
ma2ta
آفلاین



ارسال‌ها: 90
عضویت: 30 /4 /1393
تشکر کرده: 29
تشکر شده: 38
لبخـــندمـــ را بریـ ــ ــدم
RE : 23

[font=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عجب دنیایی شده.

[font=Tahoma][font=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]

کوچه ها را بلد شدم.. مغازه ها را..

و رنگ چراغ قرمزها.. حتی جدول ضرب را..

و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم..!!

اما گاهی میان آدم ها گم میشوم..

آدم ها را بلد نیستم هنوز.

شنبه 04 مرداد 1393 - 14:28
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
1 کاربر از ma2ta به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند : raha1379 ,
nazi2000
آفلاین



ارسال‌ها: 4
عضویت: 7 /5 /1393
تشکر کرده: 40
تشکر شده: 3
لبخـــندمـــ را بریـ ــ ــدم
RE : 24

[font=Tahoma]عوارض جانبی بعد از یک

شکست عشقی چیه ؟

در آوردن گوشی از حالت سایلنت !

نبردن گوشی به دستشویی و حمام !

از رمز درآوردن اینباکس گوشی !

...پاک کردن آثار جرم !

خواب راحت …

زندگی راحت …

آرامش همراه با گریه !

تموم نشدن شارژ ایرانسل بعد ۶ ساعت !

دوشنبه 13 مرداد 1393 - 17:54
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
1 کاربر از nazi2000 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند : raha1379 ,
raha1379
آفلاین



ارسال‌ها: 4
عضویت: 13 /5 /1393
تشکر کرده: 7
تشکر شده: 3
لبخـــندمـــ را بریـ ــ ــدم
RE : 26

بے احساس بوכے . . .

بهتر که تـᓄـاـᓄ شـכ !

بوכنت ᓄـثل فیلتر سیگارے بوכ که بایـכ انـכاخت כور . . .

دوشنبه 13 مرداد 1393 - 18:19
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
«12



تازه سازي پاسخ ها
پرش :
صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | طراح

این قالب توسط سایت روزیکس طراحی شده است و هر گونه پاک کردن لینک طراح پیگرد قانونی دارد !