::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


تعداد بازدید : 24
نویسنده پیام
forum-admin
آفلاین



ارسال‌ها: 397
عضویت: 3 /10 /1393
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 4
زندگینامه امام عسگري (ع)

زندگی نامه امام عسگري (ع)

امام

حسن عسگری (ع ) در سال 232هجری در مدينه چشم به جهان گشود . مادر والا

گهرش سوسن يا سليل زنی لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت

راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد . اين زن پرهيزگار

در سفری که امام عسگری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از

دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.

صورت و سيرت امام حسن عسگری (ع )

امام

يازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت. ابروهای سياه کمانی،

چشمانی درشت و پيشانی گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود . خالی

بر گونه راست داشت. امام حسن عسگری (ع ) بيانی شيرين و جذاب و شخصيتی الهی

باشکوه و وقار و مفسری بي نظير برای قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه

صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه برای اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر

کوتاه خود - روشن کرد.

دوران امامت امام حسن عسگری

به

طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسگری (ع ) به سه دوره تقسيم مي گردد :

دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدينه گذشت. دوره دوم 10سال در

سامرا قبل از امامت. دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد. دوره

امامت حضرت عسگری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود. خلفايی که به

تقليد هارون در نشان دادن نيروی خود بلند پروازيهايی داشتند. امام حسن

عسگری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانيد.

زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام

ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام

- آزار بيشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات

امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری

گراييده بودند. وقتی از اين غلامان جويای حال امام شدند ، مي گفتند اين

زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با

معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمي گويد. عبيدالله خاقان وزير معتمد

عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات مي کرد به احترام آن

حضرت برمي خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد.

پيوسته مي گفت : در سامره کسی را مانند آن

حضرت نديده ام ، وی زاهدترين و داناترين مردم روزگار است. پسر عبيدالله

خاقان مي گفت : من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم، مردم را

نسبت به او متواضع مي يافتم، مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و

دوستدار او مي باشند. با آنکه امام (ع ) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمي

فرمود ، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات ، آن

حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت .

\" از جمله مسائل روزگار امام حسن عسگری (ع

) يکی نيز اين بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شيعه ، به دست

کسانی سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص ) و جريانهای شيعی بودند ، تا بدين

گونه بنيه مالی نهضت تقويت نشود . چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن

خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل

بيت رسالت ، نهايت مرتبه عداوت را داشت \" . \" نيز اصحاب امام حسن عسگری ،

متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی احمد بن

اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختی در بغداد مي زيستند ، فشار و

مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ،

چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيری واداشته

بود.

اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به

اصول عدالت کلی، اين همه سختی را تحمل مي کرد، و لحظه ای از حراست ( و

نگهبانی ) موضع غفلت نمي کرد \" . اينکه گفتيم : حضرت هادی (ع ) و حضرت امام

حسن عسگری (ع ) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از

ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کسانی که

برای حل مشکلات زندگی مادی و دينی خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر

معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدی (ع ) نزديک بود ، و

مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند ، و جهت سياسی و حل مشکلات خود را از

اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پيش آمدن دوران

غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.

باری ، امام حسن عسگری (ع ) بيش از 29سال

عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و رياست روحانی اسلامی، آثار مهمی از

تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی

شيعيانی که از راههای دور برای کسب فيض به محضر امام (ع ) مي رسيدند بر جای

گذاشت. در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآنی و نشر احکام الهی و

مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجديد کرد ، و فرهنگ شيعی - که تا آن

زمان شناخته شده بود - در رشته های ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور

مردان بزرگی چون يعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسگری بود و

تحت تعليمات آن امام ، گرديد.

در قدرت علمی امام (ع ) - که از سرچشمه

زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله:

همين يعقوب بن اسحاق کندی فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايرانی ابونصر

فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی

را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان

آن حضرت درآمد .

شهادت امام حسن عسگری (ع )

شهادت

آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجری نوشته اند. در کيفيت

وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبيدالله بن خاقان گويد روزی برای

پدرم ( که وزير معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا - يعنی حضرت

امام حسن عسگری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به

خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد.

يکی از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود ، امر کرد ايشان

را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و

طبيبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود ، و از احوال او

آگاه شود. بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ،

و ضعف بر او مستولی گرديده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا

را - که عموما اطبای مسيحی و يهودی در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت

آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبيد و گفت ده نفر

از علمای مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند .

اين کارها را برای آن مي کردند که آن

زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند

که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته ، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت

بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه . ق آن

امام مظلوم در سن 29سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود. بعد از آن

خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت

بر عالم مستولی خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد ... تا دو سال

تفحص احوال او مي کردند ... .

اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسی بود که

معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادی که به

حضرت رسول الله (ص ) مي پيوست ، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام

حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم

(ص ) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها

خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع )

رفت و آمد بسيار مي کردند ، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری

بيابند و او را نابود سازند.

به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور

حضرت ابراهيم (ع ) و حضرت موسی (ع ) تکرار مي شد. حتی قابله هايی را

گماشته بودند که در اين کار مهم پی جويی کنند. اما خداوند متعال - چنانکه

در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد

، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموريت الهی خود را انجام دهد. باری ،

علت شهادت آن حضرت را سمی مي دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت

خورانيد و بعد ، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطبای مسيحی و يهودی

که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ويژه در

مأموريتهايی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در ميان

بود ، برای معالجه فرستاد.

البته از اين دلسوزيهای ظاهری هدف ديگری

داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود.

بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع )

شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گريه برخاست. مردم

آماده سوگواری و تشييع جنازه آن حضرت شدند.

ماجرای جانشين بر حق امام عسگري

ابوالاديان

مي گويد : من خدمت حضرت امام حسن عسگری (ع ) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را

به شهرها مي بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت

به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل

سامره خواهی شد و صدای گريه و شيون از خانه من خواهی شنيد ، و در آن موقع

مشغول غسل دادن من خواهند بود. ابوالاديان به امام عرض مي کند : ای سيد من

، هرگاه اين واقعه دردناک روی دهد ، امامت با کيست ؟ فرمود : هر که جواب

نامه من را از تو طلب کند.

ابوالاديان مي گويد : دوباره پرسيدم علامت

ديگری به من بفرما. امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد. ابوالاديان مي

گويد : باز هم علامت ديگری بگو تا بدانم . امام مي گويد : هر که بگويد که

در هميان چه چيز است او امام شماست . ابوالاديان مي گويد : مهابت و شکوه

امام باعث شد که نتوانم چيز ديگری بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس

از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسيدم صدای شيون و گريه از

خانه امام بلند بود.

داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام

حسن عسگری را ديدم که نشسته ، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او

تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت

گفتم . اما او جوابی نداد و هيچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن

کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر

برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد ، طفلی گندمگون و پيچيده

موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بيرون آمد و ردای جعفر را کشيد و گفت :

ای عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد. عقب

ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی

امام علی النقی عليه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب

نامه ها را که با تو است تسليم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس \"

حاجزوشا \" از جعفر پرسيد : اين کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او

را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام .

در اين موقع ، عده ای از شيعيان از شهر

قم رسيدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند

. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند : بگو که نامه هايی

که داريم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببينيد مردم

از من علم غيب مي خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر

شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هايی است از فلان و فلان و

هميانی ( کيسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با

روکش طلا . شيعيانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است

امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان

واقعه را نقل کرد. معتمد گفت : برويد و در خانه امام حسن عسگری (ع ) جستجو

کنيد و کودک را پيدا کنيد . رفتند و از کودک اثری نيافتند . ناچار \" صيقل \"

کنيز حضرت امام عسگری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور

اينکه او حامله است . ولی هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند. خداوند آن کودک

مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از

نظرها پنهان مي باشد . درود خدای بزرگ بر او باد.

جمعه 24 بهمن 1393 - 10:35
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



تازه سازي پاسخ ها



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش :
صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | طراح

این قالب توسط سایت روزیکس طراحی شده است و هر گونه پاک کردن لینک طراح پیگرد قانونی دارد !